نقش ولی فقیه در نظام سیاسی چگونه تبیین می شود؟

آیا این نقش یک دستور دینی و وحیانی است؟ آیا این دستور همانند دستور به نماز یک دستور آسمانی است و اندیشه انسانی آن را برنمی تابد؟

آیا می توان نقش ولی فقیه را با عقلانیت سیاسی محاسبه نمود؟ نتیجه این محاسبه چیست؟

گروهی را تصور کنید که با اهداف مشترک در کنار هم جمع شده اند. مثلا یک اردوی تفریحی یا یک گروه تجاری و یا یک گروه کوه نوردی...!

یاعضای گروه برای رسیدن به اهداف مشترک، نقش هایی را برای یکدیگر تعریف می کنند. آقای الف در نقش ...!

نقش ها بر اساس دانش و مهارت و توانایی تقسیم می شود... مثلا چه کسی راه یابی او بهتر است؟! یا چه کسی در رانندگی مهارت دارد....

هر نقشی اختیارات و وظایفی دارد و همه به تصمیمات آن نقش احترام می گذارند. مثلا مسئول تدارکات آب را جیره بندی نموده است...!

جامعه نیز یک گروه بزرگ است با اهداف مشترک. اهدافی که در تاریخ و فرهنگ و باور و اندیشه این جامعه نمایان است. جامعه برای رسیدن به اهداف مشترک خود نقش هایی را تعریف می کند. از مسئولیت حفظ امنیت، بهداشت، آموزش و ... از مسئولیت نظافت و توزیع کالاها و ... . این ها نقش هایی است که جامعه انسانی برای حفظ و پایداری خود و همچنین حرکت به سوی اهداف خود ترسیم نموده است.

جامعه ی خدا باور، مسیر خود را متناسب با واقعیتی که می بیند ترسیم می نماید. خدا را می بیند، بنابراین یک نقشه خیالی ترسیم نمی کند بلکه نقشه ای ترسیم می نماید که جایگاه خدا در آن روشن است. خدایی که حتی برگ درختی بدون اجازه او بر زمین نمی افتد!

این جامعه معادلات چند مجهولی خود را بدون را محاسبه نقش خدا حل نمی کند. محاسبه ای که مولفه ای به نام تاثیر خدا در آن محاسبه نشده باشد را نادرست می داند. بنابراین به محاسبه تاثیرات خدا در تصمیمات خود می پردازد. فقیه کسی است که تخصص او شناخت خدا و تاثیرات او در تمام رخداد هاست.

جامعه خدا باور نیاز به متخصصی دارد که همچون دیگر متخصصان مجموعه به محاسبه وعده های الهی بپردازد. محاسبه سنت های الهی و وعده های الهی متخصص نیاز دارد. مجموعه علمی این جامعه در کنار هم جامعه را هدایت می نمایند و سخن هر کس در جای خود هدایتی برای جامعه است.

اما تفاوتی بین علوم مختلف است، تفاوت در آنچه که این علوم عهده دار بررسی آن هستند. تفاوتی نه چندان ساده...!

اگر برای رسیدن به هدفی تمام متخصصان نقشه ای طراحی نمایند باز هم تا اجازه خدا نباشد آن طرح موفق نخواهد بود. تمام دانش ها در نهایت به محاسبه خواسته های خداوند می رسد. موفقیت در هر کاری وابسته به «خواست خدا» است. خواسته و اراده و تصمیم خداوند نقش اصلی و اساسی دارد، بدون محاسبه آن همه ی نقشه ها بر آب است. بنابراین در بین همه ی دانش ها سخن دانشی که به محاسبه خداوند پرداخته است مقدم است. اگر تمام نقشه ها مخالف خواسته الهی باشد به نتیجه نخواهد رسید و بر باد خواهد رفت. اما چنانچه نقشه ها متناسب با خواسته الهی باشد به نتیجه خواهد رسید. بنابراین محاسبات فقیه (متخصص شناخت خدا و تاثیرات او در هستی) بر همه ی محاسبات مقدم خواهد بود.

این همان ولایت وفقیه است. یعنی مقدم بودن تصمیمات فقیه در پیشروی و هدایت جامعه. مقدم است چون عهده دار محاسبه مهمترین عناصر تاثیر گذار در نقشه کلان جامعه است.