فقاهت عقلانیت کافی در فهم دین است. چنانچه فقیه ترین شخص خود حضرت رسول اکرم است.

بنابراین فقیه کسی است که ابعاد مختلف دستورات دینی را بهتر از دیگران متوجه می شود. 

اجتهاد مصطلح امروزی در بین عموم حوزه چیزی جز دانش ادبیات و کلام و اصول فقه نیست. درحالیکه فهم عمیق دین عقلانیتی رشد یافته با علمی بیش از اینها می خواهد. عقل با دو چیز رشد می کند: علم و عمل. فقیه کسی است که علم و عملش بیش از دیگران است. هر کدام لنگ باشد عقل در فهم دین لنگ خواهد بود!

آنچه دوست دارم بسیار تاکید کنم این است که علمی که برای رشد عقل نیاز است منحصر در ادبیات و کلام و فلسفه و اصول نیست. بخشی از دین با ظواهر روایات و آیات بدست می آید، آنچه باید با ادبیات عرب از این ظواهر بدست می آمده، بدست آمده است و دیگر این ادبیات نیست که کاشف ابعاد پنهان دستورات دینی باشد. بلکه علوم عقلی دیگری نیاز است تا فهم دینی رشد نماید و عرصه جدیدی از اوامر الهی راهنمای بشر گردد.

به عنوان مثال می توان به موضوعات و سوالاتی در باب اقتصاد یا سیاست اشاره نمود. اینکه تکلیف انتخابات و یا بانک و یا مجلس و .... در دین چیست؟ آیا اینها در راستای سعادت بشر و جامعه است؟ بدون شناخت حقیقی از انتخابات و بانک و ... نمی توان هم راستایی یا تعارض آنها را با دین تشخیص داد. همانطور که نمی توان بدون شناخت اجتماع ابعاد اجتماعی دین را شناخت. هم شناخت دین نیاز به شناخت موضوعاتی جدید دارد و هم شناخت موضع دین نسبت به موضوعات جدید نیازمند شناخت موضوعات جدید است. رابطه ای دو سویه و تعاملی بین شناخت موضوعات و حکم دینی آنها بر قرار است. شناخت موضوع به شناخت حکم و شناخت احکام دینی در یک موضوع به شناخت موضوع کمک می کند.